الگوپذیری جوانان

لطفا به فرزندانتان در مورد حجاب چیزی نگویید. از اشتباهاتی که والدین در یادگیری آموزه های دینی به فرزندان مرتکب می شوند؛ این است که، سعی می کنند اطلاعات بیشتری از دین به آن ها بدهند. در حالیکه در شرائطی که ما در آن زندگی می کنیم، این روش بدترین روش ممکن می باشد.

به ادامه مطلب مراجعه کنید...

از معضلاتی که در جامعه ی امروز زیاد دیده می شود، همراهی مادران محجبه با دخترانی بی حجاب است. مادری که برای راضی کردن دخترش نسبت به انتخاب مدل لباسش دچار معضل شده است. به همین دلیل از دغدغه های مهم پدر و مادران این است که: چگونه می توانیم فرزندان با عفافی داشته باشیم؟

برای داشتن فرزندانی عفیف این سه گام اساسی را فراموش نکنید:

 

گام نخستپدر و مادرها لطفا رعایت کنند!

 

پدران و مادرانی که در ارتباط با غیر همجنس از وقار و حیای لازمی برخوردارند، نحوه ارتباط سالم و مؤثر با غیر همجنس را به فرزندان خود آموزش می دهند. جالب است بدانید برخی از کارشناسان و روانشناسان علوم تربیتی معتقدند ۷۵ درصد یادگیری های فرزندان از راه چشم و ۲۵ درصد از طریق حواس دیگر صورت می گیرد!

کاری که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نسبت به فرزند خود زینب کبری (سلام الله علیها) انجام دادند سبب شد که ایشان نیز در رعایت حجاب و هم در دفاع از ولایت همانند مادر خود باشند. به همین دلیل اولین قدم رعایت عفاف توسط پدر و مادر می باشد.

 

تربیت فرزند باحیا

 

گام دوماعتقاد قلبی و التزام عملی والدین به دستورات دینی و ارائه الگویی عملی.


با بیان گام نخست این سوال پیش می آید که بسیاری از خانواده های با عفاف از داشتن فرزندان بی عفت رنج می برند. آن ها انسان های با عفتی هستند ولی دختران و پسران خانواده از عفت مطلوبی برخوردار نیستند.
اگر بخواهیم خلاصه بگوییم: والدین- تا آنجا که می توانند – آنگونه که می گویند، عمل کنند. و شعار و عمل آن ها یکسان باشد. این گام را در دو بخش می توان مورد بررسی قرار داد:

 

بخش اول: فرزندان تنها در صورتی از پدر و مادر خود کپی برداری می کنند که پدر و مادر به آن ها حس خوبی بدهدمادری که حجاب برتر دارد ولی اخلاق برتر ندارد، نمی تواند الگوی خوبی برای دختر خود ایجاد بکند. پدری که در کلام خود با نامحرم رعایت عفت می کند ولی در برخورد با پسر خود رعایت اخلاق نمی کند، هیچ گاه اسوه ی پسر خود قرار نمی گیرند؛ کم نیست تعداد زنان و مردانی که با ظاهری کاملا اسلامی با بد اخلاقی و عدم ارتباط درست سبب طرد اطرافیان و دلزدگی آن ها از دینی می شوند که این خانم و آقا به آن پایبند هستند.

 

بخش دوم: اصلی ترین ریشه بی عفتی، خود نمایی استاگر پدر و مادری به دنبال خود نمایی هستند، طبیعتا فرزندانی خودنما خواهند داشت. اگر پدر و مادر به دنبال تجمل گرایی، فخر فروشی نسبت به مقام، ثروت و موقعیت اجتماعی خود هستند، طبیعتا فرزندان خودنمایی خواهند داشت. آن ها هم از طرق مختلفی من جمله خودآرایی به خودنمایی می پردازند.

 

گام سوملطفا به فرزندانتان در مورد حجاب چیزی نگویید!


از اشتباهاتی که والدین در یادگیری آموزه های دینی به فرزندان مرتکب می شوند، این است که سعی می کنند اطلاعات بیشتری از دین به آن ها بدهند. در حالیکه در شرائطی که ما در آن زندگی می کنیم، این روش بدترین روش ممکن می باشد. چرا این روش بدترین روش ممکن است؟؟؟؟

از نظر فرهنگی، هر محیطی می تواند سه قسم باشد:
۱_ محیط بسته: محیطی که کمترین تعامل با دیگران را دارد، و تنها یک اندیشه به کودک گفته می شود و بنابراین هیچ تضادی در آن وجود ندارد. پدر، مادر، مدرسه، محل بازی و … یک حرف می زنند. همانند روستاهایی که هیچ ارتباطی با خارج از خود ندارند.
۲_محیط باز: محیطی که در آن حرف های مختلفی شنیده می شود و همچنین به آن محیط متضاد نیزگفته می شود.
۳_ محیط متحرک: اگر محیط متضاد درست هدایت بشوند، و در آن یک اندیشه سر بلند بشود، محیط متحرک نامیده می شود.

◄ما در زمان محیط باز هستیم. محیطی که در آن همه حرفی از همه کسی گفته می شود. در این جامعه، شما نمی توانید به فرزند خود اطلاعات بدهید. چرا که هر چه بیشتر اطلاعات بدهید، احتمال در معرض خطر بودن بیشتر است. چرا که شما تا سن ۱۵ سالگی می توانید با ابزار محبتی که در دل نوجوان دارید، یا تا سن استقلال اجتماعی او را تحت نظر قرار دهید. ولی بعد از آن نمی توان او را کنترل کرد.

انسان ها وقتی به سن بلوغ می رسند، یک حس مخالفت با محیط پیدا می کنند. در این سن همه چیز را به چالش می کشند و به دنبال حقیقت می گردند. اگر قبل از رسیدن به سن بلوغ تنها اطلاعات بدهیم، موجب می شود بعد از رسیدن به سن بلوغ، فرزند به دنبال دیگر گفتارها و نگرش ها برود. و در این جاست که با ایجاد چند شبهه و جایگزین کردن کلمات زیبا در ذهن نوجوان، تمام آنچه شما بافته اید، می گسلد. و از آنجا که نوجوان به دنبال حرف های جدید است نه تکراری، و از کودکی آموزه های دینی را آموخته است دیگر به خود فرصت بازگشت دوباره و خواندن یا شنیدن کلام دین را نمی دهد. بلکه به دنبال کلمات جدید دیگری می گردد.
حال در این دنیایی که از آن به محیط باز تعبیر می کنیم، باید چه بکنیم؟
ما می توانیم با ایجاد سه روحیه وصفت در فرزندانمان، آن ها را در مقابل اندیشه های غلط واکسینه کنیم

 

صفت اول: به فرزند خود شخصیت بدهیم.
شخصیت یعنی هویت مستقل داشتن. یعنی به گونه ای او را تربیت بکنیم، که هر آنچه به او گفته می شود، به دنبال علتی برای درستی آن بگردد. مثلا اگر دوست او بی حیا می باشد، و به فرزند ما هم پیشنهاد بی عفتی می دهد، ناخودآگاه از خود خواهد پرسید: چرا بی عفت باشم؟ چرا با عفت نباشم؟ و خود نوجوان به دنبال چرایی حجاب می رود. در اینجا به علت اینکه فرزند تشنه شده است، و با تلاش خود به دنبال رفع عطش است، نه تنها به هنگام سیراب کردن خود لذت می برد، بلکه ارزش تلاش خود را می داند.

◄لطفا شخصیت فرزند را از بین نبریم
اگر پدری به فرزند خود گفت: فلان عمل را بکن، و فرزند پرسید: چرا؟ نباید گفته بشود: کاری که من به تو گفتم انجام بده. چرا که این باعث می شود بچه (حرف شنو) بشود (یعنی دقیقا کاری که پدر می خواهد را انجام می دهد) ولی این یک آسیب دارد و آن این است که همانگونه که فرزند از خود شخصیتی ندارد و به حرف والدین گوش می دهد، همانگونه هم به حرف دوستان تأثیر گذار خود گوش می دهد. چرا که در خانه یاد نگرفته است، در مقابل حرف دیگران، علت آن را بداند. بلکه یک اجراء کننده ی خوب می باشد! چرا که یک (حرف شنو) خوب تربیت کرده ایم. در این روحیه فرزند در مقابل عقائد دیگران – من جمله پدر، مادر، معلم، جامعه و دوستان – حالت تدافعی دارد. و این شخصیت در فرزند چهار نمود دارد:

۱_ در برابر هجوم هایی که می شود، کودک مسلط است و رام نیست: همانند آب نیست که در هر قالبی ریخته بشود همانند همان قالب صورت بگیرد. بلکه برای خود شخصیتی دارد که در محیط دوستان، مدرسه، جامعه و حتی خانه از همان شخصیت تبعیت می کند.

۲_نمی گذارد دیگران برای او تصمیم بگیرند: با شخصیتی که فرزند پیدا کرده است هیچ گاه تلویزیون یا رسانه نمی تواند برای فرزند تصمیم بگیرد. بلکه فقط آن ها می توانند در ذهن فرزند یک سوال ایجاد بکنند. نوجوان با شخصیت، هیچ گاه جواب سوال خود را از رسانه نمی گیرد، بلکه از والدین، جامعه و یا … خواهد گرفت.

۳_ در مقابل هر حرفی که دیگران به او می زنند، یک (چرا) دارد
۴_فرزند به جای توقع داشتن از دیگران به دردهای خود نگاه می کند: نوجوان شخصیت دار، هیچ گاه از دیگران انتقاد نمی کند، بلکه از خود انتقاد می کند و از خود توقع دارد. به جای سوال چه کرده اند؟ می پرسد: چه کرده ام؟ به جای توقع از دیگران و در صدد انتقام بر آمدن از آنان، همت پیدا می کند و به دنبال تصحیح امر می باشد.

 

تربیت فرزند باحیا

 

صفت دوم: به فرزند خود حریت بدهیم.

حریت در مقابل شخصیت است. شخصیت فرزند را در برابر عوامل بیرونی واکسینه می کند. ولی حریت یعنی: فرزند را در برابر عوامل درونی واکسینه می کند. یعنی هنگامیکه فرزند می فهمد آنچه در درون او شکل گرفته است اشتباه است – ولو اینکه از عوامل بسیار قوی (همانند پدر و مادر) گرفته باشد – آن خصلت را کنار می گذارد.

 

صفت سوم: به فرزند خود روحیه تفکر بدهیم.
نتیجه شخصیت و حریت، تفکر است. برای اندیشه ای که از برون به او گفته می شود (شخصیت) و یا اندیشه ای که درون او شکل گرفته است (حریت)همیشه به دنبال چرایی آن است.

باید به فرزند اندیشیدن، نقد کردن و مهارت حل مسأله را آموزش بدهیم. مهارت تفکر و نقد کردن چیزی است که به ما در آموزش و پرورش و دانشگاه یاد نمی دهند. آنچه به ما یاد داده می شود، حفظ کردن است، تأیید بدون چون و چرای نویسنده ی کتاب است. چرا که همیشه نویسنده بهترین کلام را دارد، و این دانش آموز است که اشتباه می کند! پس چرا دانش آموز خود را بیهوده خسته بکند!
ولی سالم ماندن در محیط باز، نیاز به انسان متفکر دارد. کسی که به خود جرأت اندیشیدن می دهد، می تواند نقد کند، و سخنان دیگران را ارزیابی کند. پس به فرزندان خود روحیه ی تفکر بدهیم و به سوالات آنان پاسخ بگوییم. از راه های که می تواند کمک کند تا این سه صفت در فرزندمان ایجاد شود دادن الگوی مناسب به آن ها است که در ادامه به بررسی آن می پردازیم.

 

تقلید و الگو پذیری


فرزندان در نحوه ی حرف زدن، عصبانی شدن، نشستن، خوردن و … از شخصیت محبوب خود تقلید می کنند. شخصیت محبوب می تواند پدر و مادر، بازیگران، بازیکنان ورزشی، دوست و… باشد. مثلا پسری که به دنبال داشتن اقتدار پدر خود است، از پدر خود تقلید می کند. و یا اگر دختر ببیند، پدر در مقابل سوال دیگران، می اندیشد و به دنبال یک روش منطقی و عقلانی است، فرزند نیز همینگونه برخورد خواهد کرد، نه اینکه بدون اندیشه، به دنبال جواب دادن به دیگران باشد (تفکر) و یا اگر مادر اشتباهات خود را بپذیرد (شخصیت) و یا صفت زشت دیگران را در خود قرار ندهد(حریت)خود به خود فرزند نیز، تفکر، شخصیت و حریت پیدا می کند.

مثالی برای استفاده از روش تقلید برای ایجاد تفکر و حریت: هیچ گاه به جوان خود نگویید که فلان سریال را نبین. چرا که مطمئن باشید، به طریقی به آن سریال دسترسی پیدا خواهد کرد. بلکه شما هم با او به مشاهده ی فیلم بنشینید، و در مواقع خاص فیلم با ایجاد یک سوال (در حد یکی دو جمله نه یک سخنرانی!) مغز او را به حرکت وادار کنید. مثلا بگویید: چرا بازیگر فیلم، فلان کار را کرد؟ آیا بهتر نبود فلان کار را می کرد؟

 

◄آفات تقلید پذیری

 

۱_از آنجایی که پدر و مادر در خانه الگو هستند، والدین نباید خدشه دار بشوند. هنگامی که پدر نسبت به مادر اینگونه بگوید: مادرت حرف حساب نمی زنه. بچه با خود می گوید: پس مادر نمی تواند الگویی برای من باشد.

۲_اگر الگو انسان خوبی بود و جنبه ای از الگو بودن او از بین برود، جنبه ی دیگر الگو را تقویت بکنیم. مثلا اگر عفت یک الگویی مورد خدشه قرار گرفت، جنبه ی صداقت او تقویت شود. تا فرزند همیشه بتواند از انسان محبوب خود استفاده بکند.
۳_جهت از بین بردن الگوهای منفی، صرف گوشزد کردن ضعف های او کافی است. اگر چه نباید با برشمردن تمام ضعف های الگو، حالت تدافعی به فرزند بدهیم. بلکه در موضع و زمان مناسب، با ایجاد یک پرسش جوان یا نوجوان را به حالت تفکر فرو ببریم. آیا این الگو می تواند مدل خوبی برای من باشد؟

پس به یاد داشته باشیم سه پله در استفاده از روش تقلید پذیری وجود دارد:
۱_سعی کنیم، الگوهای فرزند ثابت باشند و از بین نروند.
۲- اگر جنبه ای از الگوی مثبت، خدشه دار شد، جنبه ی دیگر تقویت بشود.
۳_ چنانچه جنبه های منفی الگو بیشتر است، الگو بودن او را از بین ببریم.

 

اللهم عجل لولیک الفرج...

منبع

روش های نهادینه کردن حجاب در دختران_ فاطمه برغون

چگونه فرزندانی با عفاف داشته باشیم _نریمانی