به ادامه مطلب مراجعه کنید...
آمار سازمان ثبت احوال بیانگر این است که هم اکنون تک فرزندی و یا نداشتن فرزند در میان خانوادهها نرخ بالایی را به خود اختصاص داده به طوریکه در حال حاضر ۳۵ درصد خانوادهها یک فرزند داشته و یا اصلاً فرزند ندارند. ۸۰ درصد زنان ۳۵ سال و بالاتر که تک فرزند هستند، غیرشاغل و ۲۰ درصد آنان شاغلاند و کارمندان بخش خصوصی و دولتی بیشترین فراوانی را در بین این زنان شاغل نشان میدهند. فرزندآوری در سراسر تاریخ از کارکردهای مهم خانواده بوده به گونه ای که در آموزه های دینی نیز بسیار بدان اشاره شده، اما در سال های اخیر به دلیل بالا رفتن سن ازدواج در نتیجه تمایل به اتمام تحصیلات تکمیلی و مهیا نمودن شرایط رفاهی مطلوب جهت شروع زندگی، شاهد رواج تک فرزندی در خانواده ها هستیم.
برخی خانواده ها نیز به دلایلی همچون وجود مشکلات اقتصادی، نداشتن حوصله و وقت کافی برای تربیت فرزند و غیره به داشتن یک فرزند قناعت می کنند. در سالهای دور به دلیل ساختار خاص موجود درکشور، تمایل به چند فرزندی در اکثر خانواده ها مشهود بود زیرا فرزند بیشتر به معنای افزایش تعداد موتورهای اقتصادی و اجتماعی خانواده ها به شمار می آمد با گذشت زمان و تغییر ساختارهای اجتماعی و اقتصادی جوامع، این تمایل به سمت تک فرزندی هدایت شد. مشکلات اقتصادی و تلاش برای کاهش هزینه ها، ورود بانوان به بازار کار و نبود فرصت کافی جهت رسیدگی به فرزندان و پیشرفت تکنیک های جلوگیری از بارداری از عوامل کاهش تعداد فرزند در سالهای اخیر بوده است. تک فرزندان به دلیل حضور طولانی مدت در کنار والدین و الگو برداری بیشتر از آنان همانند بزرگسالان رفتار می کنند ضمن اینکه احساس مسئولیت تک فرزندان در قیاس با سایرین بیشتر است زیرا معمولا این گونه افراد آینه آرزوهای بزرگترهای خود هستند که همین مسئله موجب ایجاد اضطراب در آنان می شود.توجه بیش از اندازه به این فرزندان همانند عدم توجه به نیاز کودکان و سخت گیری موجب بروز مشکل در رشد شخصیتی فرزند می شوداز سویی دیگر دیده می شود در صورت بروز مشکل بین والدین در خانواده های تک فرزند، هر یک تلاش می کنند تا فرزند را به سوی خود بکشانند همین رفتار باعث می شود تا مرزها شکسته و فرزند در جایگاه والدین قرار گیرد و حتی در برخی مواقع برای آنان تعیین تکلیف کند که به مروز زمان مشکلات فراوانی برای فرزندان و والدین پدید می آورد.
یکی از معایب تک فرزند بودن، تأثیر آن بر مراحل رشد کودک است. این کودکان کسی را ندارند تا با او رقابت یا بازی و دعوا کنند. آنها دوست و همدمی در منزل ندارند، بنابراین برخی از احساسات را تجربه نمی کنند و فرصتی برای کنترل و مدیریت آنها نخواهند داشت.
بلوغ روحی و روانی، پدیده ای کاملاً ارثی نیست بلکه اکتسابی است. این بلوغ مواردی همچون شناخت خود، میزان واقع بینی و انتخاب مؤثر را شامل می شود و به راحتی به دست نمی آید، بلکه به تجربه هایی سخت و طاقت فرسا نیاز دارد. کودکی که تک فرزند خانواده است کمتر با مشکلات مواجه می شود و در معرض تجربه کردن شکست، ناکامی، رانده شدن و… قرار نمی گیرد و شرایطی را که لازمه بلوغ روحی، روانی است، تجربه نمی کند.
اگر والدین، مراقبتی افراطی از تک فرزند خود به عمل آورند و او را به فردی ضعیف و کم تحمل تبدیل کنند، فرزندشان از دیگران نیز انتظار خواهد داشت با او چنین رفتاری داشته باشند که این موضوع ناتوانی او را شدت خواهد بخشید. اگر والدین اجازه ندهند فرزندشان با احساسات سخت و ناراحت کننده رو به رو شوند یا امکان آشکار کردن این نوع احساسات را برای او فراهم نکنند، تحمل وی را برابر این نوع احساسات ضعیف خواهند کرد.
تمایل والدین به حمایت از تنها فرزندشان، مانع از آن می شود که فرزندشان عواقب اشتباهات خود را بیازماید و مسئولیت عمل خود را بپذیرد. آنها هیچ گاه در مقام انتقاد از فرزندشان بر نمی آیند، با او مخالفت نمی کنند و همواره تسلیم خواسته های او می شوند تا از این طریق مانع ناراحت شدن او شوند. این والدین می گویند: فرزندمان هم مثل ما دوست ندارد ناراحت شود؛ بنابراین با هم معامله می کنیم تا هیچ یک از ما آزار نبیند.
حمایت بیش از حد این والدین، فرزند را با روحیه حساس و ضعیف تربیت می کند. هرچه حمایت آنها از تنها فرزندشان بیشتر شود، قدرت و تحمل وی در رویارویی با مشکلات کاهش می یابد و از این رو بسیار شکننده و آسیب پذیر می شوند. در چنین روابط حساس و پر اضطرابی است که تک فرزند از آزمودن احساساتی که در روابط بین خواهر و برادر شکل می گیرد، محروم می ماند ازمسابقه برای چیرگی یافتن بر دیگران، رقابت با خواهر یا برادر در جلب رضایت والدین، مسخره کردن دیگران برای تحقیر آنها، توهین به دیگران برای اثبات برتری خود، درگیری برای کسب حق تقدم و بهره مندی بیشتر از مزایا، درددل کردن با خواهر یا برادر، مشاجره درباره اختلاف و تبعیضی که بین او و خواهر یا برادرش وجود دارد، درگیری با خواهر یا برادر برای تسکین فشارهای روحی، دفاع از منافع شخصی در ارتباط با دیگران.
تک فرزندها نمی توانند ناامیدی ها و فشارهای روحی را تحمل کنند. چنانچه توهینی به آنها شود، بی آن که قصد و غرضی در کار باشد این توهین را رفتاری عمدی و به پشتوانه نیتی خاص تفسیر می کنند. چنانچه از مسئله ای رنجیده خاطر شوند این حالت را تا مدت های مدید در درون خود زنده نگاه می دارند.
آنها فقط به برقراری روابطی علاقه مندند که دربرگیرنده منافع آنان باشد و احساساتشان را نیز جریحه دار نکند. آنها ممکن است ناراحتی های خود را برای دیگران بیان نکنند و فردی درون گرا شوند. ممکن است تبحر لازم را نداشته باشند تا بتوانند دعواهای خود را با دیگران به گونه ای مدیریت کنند که در نهایت هر دو طرف راضی شوند.
این نوع احساسات ناپخته معمولاً با تجربه هایی که فرد در زندگی خود کسب می کند، درمان می شود؛ فردی که تنها فرزند خانواده اش بود می گوید: سال ها طول کشید تا دریافتم رفتار والدینم با من مناسب نبوده است. آنها به شدت از من حمایت کردند. تمام خواسته هایم را تأمین می کردند. به همین دلیل نتوانستم میزان تحملم را در دست نیافتن به خواسته هایم تقویت کنم. اکنون دریافته ام که ناراحت و ناامید شدن بخشی از مشکلات دوران رشد کودک است و کودک نیاز دارد چنین احساساتی را تجربه کند.
اگرچه کودکان تک فرزند اجتماعی تر از دیگر کودکان به نظر می رسند و اعتماد به نفس بیشتری در برقراری ارتباط با بزرگسالان دارند، اما به دلیل احساسات ناپخته خود ممکن است از همبازی های خود خجالت بکشند و ترجیح دهند با کودکان بزرگتر از خود دوست شوند
پدید آمدن خانوادههای تک فرزند، آسیبی است که به تدریج در کشور ما شکل گرفت و با پایین آمدن نرخ باروری در کشور به بحرانی در جامعه تبدیل شد.
افزایش ورود جوانان به دانشگاهها و بالا رفتن سطح تحصیلات، تاخیر در ازدواج و تمایل به فرزندآوری کمتر در میان نسل جوان را در پی داشته است.
با وجود نقش مهم امنیت شغلی، اقتصادی و اجتماعی در تشویق مردم به فرزند آوری، نمی توان منکر تغییر فرهنگ و سبک زندگی خانواده ها از داشتن خانواده هایی پر جمعیت به سوی خانواده هایی با جمعیت کم بود چرا که کاهش زاد و ولد در میان گروههایی با تمکن مالی نیز مشاهده می شود.
تدوین الگوی سبک زندگی و فرهنگسازی برای نیل به جمعیت مطلوب هم چنین اصلاح بینش و نگرش مسئولان و مردم نسبت به پیامدهای منفی کاهش باروری، تدوین سیاستها، برنامهها و مقررات حمایتی و تشویقی برای دستیابی به جمعیت مطلوب از اقدامات مهم جهت خروج کشور از بحران کاهش جمعیت به شمار می آید.
منبع: تبیان